کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : حسن واشقانی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

آن که اینگونه به خون قامت او غلتیده است            سیزده بار زمین دور قدش گردیده است
این گل تر که چنین خفته به خون پیکر او
            صورتش را لب شیرین حسن بوسیده است


به رکاب حسرت بوسیدن پایش باقی‌ست            این نهالی ست که بر سرو، قدش بالیده است
دشمن و دوست همه محو تماشای وی‌اند
            لشگر حُسن ببین تا چه بساطی چیده است!
این قیامت قد از آن خیمه کمی دور کنید
            مادرش تا که نبیند که کفن پوشیده است
آن قدر خوب و عزیز است گل باغ حسن            که شه از اکبر خود بیشتر‌ش بوسیده است
رفت تا این تن گلگون به حرم، زینب گفت:
            بشکند دست پلیدی که گلم را چیده است
سـائـلا بر در کـاشـانـه او گـر نـگـری
            بینی آن جا که چه‌ها کرده، چه‌ها بخشیده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

این تن زیر سم اسب عدو رفته ز کیست؟            که لبش بر رخ زیبای عمو خندیده است

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : سجاد احمدیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

عـشق حـسین از ازل خلاصۀ دین او            طعـم عـسل می‌دهد مرگ در آئین او

سوخته در نار عشق هستی پروانه‌اش            مثل کـریـمان همه بر در میـخـانـه‌اش


ذکـر کـریـمـش دهـد بـر قـلـمـم آبـرو            عِطر حسن می‌دهد هُـرم نفـس‌های او

ذکر رجزهای او شعر خوش لا فتی‌ست            سر به سر آئینۀ شیر جمل مجتبی‌ست

رفـت ولی مـادرش آه ز دل می‌کـشید            پشت سرش زینب از گریه امانش برید

رفت به شام بـلا بر سر نـیـزه سرش            در دل گودال غم مانده به جا پیکرش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) 

نُقل عروسی شده سنگ جفا بر سرش            روی زمین می‌کشند حرامیان پیکرش

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با سم اسبان شکـست سـینۀ دریایی‌اش            بر سر نی سنگ خورد صورت زهرایی‌اش

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است            تا سحر پیـمانه‌ریز کاسۀ ما قاسم است

یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم            ذکر کاشی‌های باب‌المجتبی یا قاسم است


از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد            کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است

این کریمان به نگاه خود گره وا می‌کنند            آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است

گوسفندی نذر او کردیم و حاجت شد روا            آنکه نامش می‌کند کار مسیحا قاسم است

روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین            در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است

نعره زد: ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم            وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است

مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا            سایۀ روی سر مادر به هر جا قاسم است

با اشاره هر کجا می‌گفت: یا زینب ببین            آن سر عمامه بسته روی نی‌ها قاسم است

چونکه قاسم بود بین گرگ‌ها تقسیم شد            یوسف پاشیده ازهم بین صحرا قاسم است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زیر سم اسب‌ها با هر نفس قد می‌کشید            گفت با گریه حسین، این تن خدایا قاسم است

نعل‌های خاک خورده دنده‌هایش را شکست            مثل مادر این تنی که می‌خورد پا قاسم است

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

سیزده ساله جـوانی که گل باغ ولاست            قمر نجمه و شمس الشرف کرب وبلاست

نور او ناب تر از رنگ عقیق یمنی است            پرورش یافتۀ مکـتب ناب حـسنی است


طینتش نور و لبش کوثر و قدش طوباست            نـوۀ حـیـدرکـرار و عـزیـز زهـراسـت

نـور از روی جـبیـنـش به فلک می‌تابد            مهـر ایـمان و یقـیـنـش به فـلک می‌تابد

نوجوانی که به پیران جهان راهبراست            یم ایثار و وفا را صدفی پُر گهـر است

داشت جامی به کف از جام وفا زرین‌تر            اشتیاقـش به شهادت ز عـسل شیرین‌تر

بغـض پنجه به دل و راه گلویش می‌زد            بس که او بوسه به دستان عمویش می‌زد

گـفت دانی به شما عشق و ارادت دارم            ای عـموجان به دلم شوق شهادت دارم

ای کریمی که کرم هست تو را عادت و خو            با من ای جان عمو حرف نرفتن تو مگو

هر دو نـذر حـرم دوست متاعی کردند            هر دو با ناله و گریه چه وداعی کردند

همه دیـدنـد مه چـاردهی سر زده است            با نقابی که به رویش زده او آمده است

آمد و جن و ملک را به تـماشا انداخت            کوه طوفان زده را یک تنه از پا انداخت

بس که بر میسره و میمنۀ لشگر تاخت            همه را یـاد ابـرمـرد جـمل می‌انـداخت

کوفـیان بار دگر حـیله و نیـرنگ زدند            وای از آن لحظه که بر او همگی سنگ زدند

با همان دست که برجسم حسن تیر زدند            شب پرستان به تنش نیزه وشمشیر زدند

موج زد لشگر و دیدند دگر قاسم نیست            استـخـوانی به تمامی تـنـش سالم نیست

عشق می‌گفت حسین بن علی را، بشتاب            یک صدا گفت عمو قاسم خود را دریاب

باغـبان دیـد گـلـش پـرپـر و پامال شده            بسملی روی زمین بی‌پـر و بی‌بال شده

ای وفایی چه بگویم که حسین از آن دشت            با تن او به چه حالی به حرم بر می‌گشت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

نامۀ مرد جمل را به روی دست گرفت            سیزده جام عسل را به روی دست گرفت

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

هست قـالـو به لـبش گر که بلا می‌آید            از سـمـا نـعـره لا حـول و لا... می‌آید
از حــرم آمـده و قــبـلــه نـمـا مـی‌آیـد            بر دل کـفـر بـبـیـن شـیـر خـدا می‌آیـد


داده با هُرم عطش خنجر خود را صیقل
هر کجا حمله برَد رفته به آن سمت اجل

رجز اوست نهـفـته به کفِ شمـشیرش            اَلفرار است فقط هر طرف شمشیرش
وای بر آنکه شود او هدف شمشیرش            زنده
و مرده نشسته به صف شمشیرش

ذوالفـقـارست بحق، لایقِ این شه زاده
شده در
رزم عمو، عاشقِ این شه زاده

رفت میدان که دگر، جان عمو حفظ شود            این شده حرف پدر،‌ جان عمو حفظ شود
ضربه گر خورد به سر، جان عمو حفظ شود            سینه شد خورد اگر، جان عمو حفظ شود

باز یک نقطه پر از نیزه و خنجر شده است
باز دور بدنی غـارت پیکر شده است

پیکـرش حـرف دلم را به معـمـا آورد            غــربـتـش بـاز غـمِ آل عــبـا را آورد
بـاز انـگــار دلـم روضـه زهـرا آورد            مرکـبی سـیـنـهٔ او را به صدا تا آور‌د

گو به زینب که دوباره به برش طشت آرد
جگـرِ خـون حسن را زِ زمین بردارد

: امتیاز

زبانحال حضرت قاسم علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

دوش در خیمه‌اش از غصه نجاتم دادند            تـا فـدایـش بـشـوم بـرگ بـراتـم دادنـد
از عسل حرف زدم شاخه نـباتم دادند            یا حـسن گـفـتـم فـوراً حـسـنـاتـم دادنـد


بیخیال همه‌ام‌ حضرت او را عشق است
پدرم یاد به من داده عمو را عشق است

قاسمم من که به یل های عرب هم رده‌ام            با همین سن کـمم مرشد این میـکـده‌ام
بـا زره کـار نـدارم بـه کـفــن آمــده‌ام           
من سر از دشمن مزدور به رزمم زده‌ام

اشـهــد أنّ حـسـیـن بـن عـلـی ثــارالله
وقت جـنگـم همه گـفـتـنـد که مـاشـالله

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بـا زره کـار نـدارم بـه کـفــن آمــده‌ام            من سر ازرق و چندین پسرش را زده‌ام

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ولـی الان بـدنـم بـیـن بـیــابـان مـانـده            بـه تـن مـن اثـر سـم سـتـوران مـانـده
عمو از
دیدن من خم شده حیران مانده            روی لبهام فقـط ذکر حسن جان مانده

سنگ ها بوسه گـرفـتـند هـمه از رویم
پیچ خوردست
به یک نیزۀ کوفی مویم

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، در رزم و شهادت حضرت قاسم سنگ باران، نیزه زدن و ... نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و در این میان عمربن سعید ناگهان شمشیری به فرق مبارکشان زد و به زمین افتاده و به شهادت رسیدند. در ثانی مگر بدن حضرت قاسم نعوذ باالله از لاستیک بوده که در اثر زیر سم اسب ماندن کش آمده و بزرگ شود!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

لـگـدی خـورده به روی پـر افتادۀ من            کـج شده زیـر لـگـدهـا سـر افـتادۀ من
خـم شد از
چند جهـت پیکـر افتادۀ من            وای بـر حــال دل مــادر افـتــادۀ مـن

خـبـرم را بـبـر ای بـاد بــرای زهــرا
پهلـویم درد گرفـته است فدای
زهـرا!

ای عمو پُر شده در هر گذر آوازه من            مثل یک ظرف عسل ریخته شیرازۀ من
کیف کن کیف کن الان ز قد تـازه من            زره جـنگ ابالفـضـل شـد انـدازۀ مـن

چه عجـب گر سر پاشـیده معـما بشود
خُودِ عـباس‌ به
روی سر من جا بشود

زبانحال حضرت سیدالشهدا با حضرت قاسم علیهم السلام

شاعر : میثم مومنی نژاد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

پیش نگـاه مضطر من دست و پا مزن            در موج خون، کبوتر من دست و پا مزن

عـطر مـدیـنه مـی‌وزد از زخـم‌های تو            آئـیـنـۀ بــرادر مـن دسـت و پــا مــزن


اینسان عمو مگو که کار از عمو گذشت            ای بـسـمل برابـر من دسـت و پـا مزن

خون می‌چکد ز پهلو و بازو و سینه‌ات            زخمی‌ترین چو مادر من دست و پا مزن

دشمن دوبـاره دید که من گـریه می‌کنم            ای وای عـلی اکبر من دست و پا مزن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ای قـد کـشـیده زیـر سِـم اسب، داغ تو            تیغی‌ست روی حنجر من دست و پا مزن

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هر چه بر ما می‌رسد یا از کریمان می‌رسد           یا که از ذرّیه و از نسلِ ایشان می‌رسد

بی‌کرامت روی قولِ دیگران دلخوش نکن           با کرم بر هر گـره امـدادِ آسان می‌رسد


می‌شود تکلیفِ ما روشن به دستانِ کریم           پشتِ دربِ خانه‌اش رونق فراوان می‌رسد

چنگ زن بردامنِ پاکِ حسن با اعـتـقاد           با نگاهش نعمتِ بی‌حد چو باران می‌رسد

لحظه‌ای غافل نشو از قاسم ابن مجـتبی           از عنایاتِ پسر؛ الطافِ پنهـان می‌رسد

می‌کند قـسمت میانِ گـریه کُن‌ها کـربلا           قاسم است و زیرِ چترش دل به سامان می‌رسد

روضه‌های حضرت قاسم تماشایی‌تر است           از لبم گاهی حسن گاهی حسین جان می‌رسد

این پـسر انگـار دارد دو پـدر باشد بجا           گر بگویم غیرتش بر شاهِ مردان می‌رسد

هم حـسیـنی باشد و هم مجـتـبایی تا ابـد           از کـنارِ مرقـدش بوی شهیدان می‌رسد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : احمد علوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

پا بر زمین مکوب، عمو در کنار توست            این سرو قد خمیده که دار وندار توست

ای مــاه سـیـزده شـبـۀ دشـت کــربــلا            مـاه شـب چـهـاردهـم بـی‌قـرار تـوست


دل بُردن از امام و سـراپا عـسل شدن            این کار کار بی‌هنران نیست، کار توست

«لاتجزعی» بخـوان و برو تا خود خدا            وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست

من فکـر می‌کـنم که خدا از در بهشت            هر چه کلید ساخـته در اخـتـیار توست

ای جان فـدای نغمۀ «ان تنکـرونی»ات            هر کس شهید عشق شود از تبار توست

حتی به بنـد کـفـش تو باید دخـیل بست            این بند بـاز مـانـده گـره یادگار توست

دارد زره به قـامـت تـو گـریـه می‌کـند            حـتی کـلاه خود تو هم داغ دار توست

قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند            این تـکـه‌های تن سـنـد افـتخـار توست

در کـربـلا ضـریح بـرایت نـسـاخـتـنـد            در سینه‌های مردم عاشق مزار توست

: امتیاز

زبانحال حضرت قاسم علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قطعه

من را پدر به دست عمو داد و بعد از آن            با یک نفر خوشم که همان است جان من

شیـرینیِ محـبت او چـیز دیگری است            احـلا مـن الـعـسـل شده ورد زبان من


بـایـد وصـیـت پــدرم را عـمــل کـنــم            هر چه به جز فـدا شدن من، زیان من

شـمـشـیـرها بـریـده بـریـده مـرا کـنـید            مـظـلـومـیِ حـسـین بـریـده امــان مـن

گـلـبرگ‌های جـسم مرا پخـش کرده‌اید            شـادم از اینکـه آمـده وقـت خـزان من

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

حرف از عموی من نزنید ای سواره‌ها            ای نـعـل‌ها برای شـما اسـتـخـوان من

آنـقـدر بــر روی بـدنـم اســب آوریــد            در تـربـت حـسـیـن بـمـانـد نـشـان من

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

سـیــزده ســالـۀ امــامِ کــریــم            شــده آمــاده بــلای عــظــیــم

رفت و افتاد روی پای حسین            بوسه می‌زد به دست‌های حسین


سوخـتـند از غم و کباب شدند            هر دو از گریه خیسِ آب شدند

گـریه در حالت عـطش کردند            آن قدر گریه تا که غش کردند

گـریـه‌هـای عـمـو مـکـرر شد            تـــشــنــۀ دیــدنِ بـــرادر شــد

زیر لب روضۀ حسن را خواند            قاسمش را به سینه‌اش چسباند

جلوی خیمه، جان تازه گرفت            آخـرش از عـمو اجازه گرفت

اذن میـدان گرفت و عازم شد            نـوبـت نـعـره‌هـای قـاسـم شـد

حـال باید خودی نـشان می‌داد            دشت، را یک تنه تکان می‌داد

وقـت برچـیـدنِ هُـبَل شده بود            فأنا بن الحسن؛ جـمل شده بود

هـمـه گـفــتـنـد آمــده حــیــدر            پـســر پـــورِ ارشــدِ حـــیــدر

هـرکه افـتاد سـوی او گـذرش            ازرق و هر چـهـار تا پسرش

هـمـه بر روی خـاک افـتـادند            غرقِ در خون، هلاک افـتادند

نعره می‌زد، علی مع الحق را            کـنـد از ریـشه نـسل ازرق را

وقت رزمـش قـمـر، بلـند شده            مـادرش نـجـمـه سربـلـند شده

فـخـر دارد به خود تـمام حرم            که شـده نـذر اهـل بـیـت کـرم

طالب مرگ، بین لشگر کیست؟!            دید دشمن، حریف قاسم نیست

حیله شد چاره، دوره‌اش کردند            همه یک باره، دوره‌اش کردند

ابرویش بین جنگ، زخمی شد            سرش از تیغ کین، زخمی شد

ضربِ شـمـشـیر نانجـیـبی، آه            بر سرش خورد و گفت: یاعماه

از روی اسب، دور از حضرت            بر زمین خورد با سر و صورت

تا صدا زد، سواری از خـیمه            مـثـل بازِ شـکـاری از خـیـمه

آمد و اشک، از دو دیده فشاند            قـاتلش را به قعـر دوزخ راند

رفـت بـالا صــدای فــریـادش            آمــدنــد اشـقــیــا بـه امــدادش

بسکه مرکب به رفت و آمد بود            شـد هـوا نـاگـهـان غـبـار آلود

بود دشـت از غـبـار مـالامـال            وسط دشت، نجمه رفت از حال

عمّه اش در حـرم زمـین افـتاد            بر روی خاک، با جـبـین افتاد

چه گذشت آن وسط؟! نمی‌دانم            روضه را بـازتـر نـمی‌خـوانم

داشت قاسم به خاک می‌غلطید            شـانـه‌هـای حـسـین می‌لـرزیـد

در دهان تا زبان، تکان می‌خورد            دنده‌هایش تکان تکان می‌خورد

آه... آخـر بـه دوش مـولایـش            بر زمـیـن می‌کـشـیـد پاهـایش

غرقِ خون، وصل یار، شیرین بود            سرّ احـلی مِن العـسل این بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

دست خـطِ حـسـن به کـار آمد            نـاگـهـان بـر دلـش قــرار آمـد

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد و یا حذف شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است.

هـرکه افـتاد سـوی او گـذرش            ازرق و هر چـهـار تا پسرش

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴)

فخر دارد به خود عروس حرم            که شـده نـذر اهـل بـیـت کـرم

نـوعـروسِ حـرم زمـین افـتـاد            بر روی خاک، با جـبـین افتاد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ در رزم و شهادت حضرت قاسم سنگ پرانی نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و اورا به شهادت رساندند، ضمنا نیزه به پهلو زدن نیز مستند نیست بلکه حضرت قاسم با شمشیری که به فرق مبارکشان زده شد به شهادت رسیدند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ابرویش بین جنگ، زخمی شد            سرش از نقلِ سنگ، زخمی شد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است.

دشت در حـالـتِ سکـونی بود            هـمـه جا رد نـعـلِ خـونی بود

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن قالب شعر : غزل

دشمن شناس بود و سربازِ بی‌بـدل بود            فـرزندِ بی‌مـثـالِ جـنـگـاور جـمـل بـود

شمشیر می‌کشید و سر روی خاک می‌ریخت            مثـل عـلیِ اکـبر در رزم، بی‌مـثـل بود


ارثـیـۀ پـدر بود عـشقِ عمو حـسـیـنش            در کربلا شد اثبات، عشقی که بی‌خلل بود

ترسیده بود  دشمن! چون در کشاکشِ جنگ            هـمـواره کارِ قـاسـم، آوردنِ اجـل بـود

هر کس که در جدالِ با این دلاور افتاد            مستأصل و پریشان، دنبال راهِ حل بود

تاریخ غبطه خورده، أِن تُنْكِرُونی‌اش را            اینکه همیشه حرفش، همراه با عمل بود

یک عمر مثلِ قاسم؛ در نزد «حاج قاسم»            طعم خوشِ شهادت، «أحلی مِن العسل» بود!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ترسیده بود «أزرق»! چون در کشاکشِ جنگ            هـمـواره کارِ قـاسـم، آوردنِ اجـل بـود

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هر کس که در جدالِ با چشم‌هایش افتاد            مستأصل و پریشان، دنبال راهِ حل بود

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نجمه در خیمه پریشان شدنت را چه‌کند            یک حرم چاک گریبان شدنت را چه‌کند

گـفت دنـبالِ تو عـمـه چـقـدر مـاه شـدی            حسرتِ مثلِ حسن جان شدنت را چه‌کند


سعی کردم که نفهمند چه شد با تو، عمو            قـدِ عـبـاس نـمایـان شـدنت را چـه کـنـد

بی زره رفتی و عـباس به قـربانت رفت            حال ای حنجـره قربان شدنت را چه‌کند

اینقدر چگ مزن روی زمین پیشِ حسن            پـدرت دست به دامـان شدنت را چه‌کند

دیـدم انگـشت به دنـدان شـدن لشکـر را            مانده بود اینهمه طوفان شدنت را چه‌کند

کاش می‌شد که نفـهـمـند یتـیـمی که نشد            نیـزه هم مانـد خـرامان شدنت را چه‌کند

خوش دلـم بود عـزیـزم ضربـانـم باشی            نـوجـوانم نـشـد آخـر که جـوانـم بـاشـی

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، در رزم و شهادت حضرت قاسم سنگ باران، نیزه زدن و ... نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و در این میان عمربن سعید ناگهان شمشیری به فرق مبارکشان زد به زمین افتاده و به شهادت رسیدند.

با هـمین پیـرهنِ ساده تو را چـشم زدند            سنگ فهـمـید به میدان شدنت را چه‌کند

آنقدر خورد که دندانِ تو را با خود بُرد            سنگ دانست که خندان شدنت را چه‌کند

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع و دیگر علما تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. در ثانی مگر بدن حضرت قاسم نعوذ باالله از لاستیک بوده که در اثر زیر سم اسب ماندن کش آمده و بزرگ شود!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هِی سپاه از روی تو رد شده و برمی‌گشت            حال این دشت فـراوان شدنت را چه‌کند

سیـنـه‌ات نـرم که شد مـادرم آمـد اما...            مــادرم پـارۀ قـرآن شـدنـت را چـه‌کـنـد

مدح امام حسن مجتبی علیه‌السلام در شب ششم محرم

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نام اعظم نه فقط عشق مسلّم حسن است            بهترین زمزمه‌ها نغمۀ جانم حسن است

آنکـه تـا آمـده بخـشـیـده و از روز ازل            شده آقای کـریم هـمه عـالـم حـسن است


بعد یا فـاطـمـه اول از عـلـی دم بـزنـید            بعـد یا حـیـدر کـرار مُـقـدّم حـسن است

سر این سفره چه خوب است نشستن دارد            آب از این چشمه بنوشید که زمزم حسن است

صاحب و بانی هر روضه خود فاطمه است            آنکه در بزم حسینش زده پرچم حسن است

اولین گریه کن خـون خـدا فـاطمه است            دومین گـریه کن ماه محـرم حسن است

ششـمـین شب شده و سـائل دست حسنم            حَسَنیه است حُـسنیه و ذکرم حسن است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دشمنانش همه درمـانده و نیـرنگ زدند            به تـلافی جـمل، ضربه هـماهنگ زدند

دوره کـردند، دویـدند سـویش با عجـله            دسته‌ای که همه جا، پای ولا لنگ زدند


یوسف نجمه، نقابش به روی خاک افتاد            گرگ‌ها بر بـدن زخـمی او چنگ زدند

پهلویش بوی حسن داشت، بوی فاطمه داشت            تیغ بر فرق سرش قـومِ نظر تنگ زدند

جای یک جرعه فقط آب، هزاران ضربه            بر عزیزی که شده تشنۀ از جنگ زدند

نجمه ماند و دل خون؛ تا که پس از ساعاتی            شعـله بر چـادر آن مـادرِ دلـتنگ زدنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹؛ پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص۲۱۴ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴)

جای نُقـل شب دامـادی او، با دلِ پُر...            نوۀ فـاطـمه را از همه‌سـو سنگ زدنـد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، در رزم و شهادت حضرت قاسم سنگ باران، نیزه زدن و ... نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و در این میان عمربن سعید ناگهان شمشیری به فرق مبارکشان زد و به زمین افتاده و به شهادت رسیدند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پهلویش بوی حسن داشت، بوی فاطمه داشت            نیزه بر پهلـوی او قـومِ نظر تنگ زدند

جای یک جرعه فقط آب، هزاران ضربه            بر دهـانی که شده تـشنۀ از جنگ زدند

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع و دیگر علما تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. در ثانی مگر بدن حضرت قاسم نعوذ باالله از لاستیک بوده که در اثر زیر سم اسب ماندن کش آمده و بزرگ شود!!

اسبها جای حنا بر سر و بر صورت او            تاختند آن قدر از خون، به رخش رنگ زدند

نعل‌ها داغ که گـشتـند جگـرسـوز شدند            بـا صدای تـرکِ سیـنه‌اش آهـنگ زدنـد

زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام بالای سر حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بـه جِـلــوِه آمــده‌ای بـا رُخِ نــقـاب زده            چه کس به قرص قمر اینچنین حجاب زده

ز ریشْ ریشی تحت الهنک مشخص بود            که روی بند تو را با چه اضطراب زده


صـلاة ظـهــر تــجـلـی نـمــوده‌ای امــا            رخ تـو طـعـنه به رخـسـار آفـتـاب زده

دهان هر که تو را خوانده طفل می‌بندی            کــدام بـی‌ادبـی حـرف بـی‌حـسـاب زده

چه مـست آمـده‌ای با لـب ترک خـورده            عــسـل بـه ذائـقـه‌ات آتـش شـراب زده

دوباره نام حـسن زنده شد در این عـالم            که بچه شیـر جـمل پـایْ در رکاب زده

کـفـن به جـای زره بـر تنت کـند مـادر            به اشک دیده به گـیسوی تو گلاب زده

نگـاه شور ز روی تو دور، پـور حـسن            که چشم؛ زخـم شرر بر دلِ کـباب زده

مـدیـنـه زنـدگـی مــادرم ز هـم پـاشـیـد            چه ضـربه‌ها که به اولاد بوتـراب زده

همین‌که نـالـه زدی ای عـمو بیا کـمکم            عمو ز خـیـمه رسیـده ببـین شـتاب زده

به پیش دیده من پـنجه خورده کـاکُلِ تو            عدو به گـیسوی آشفـته‌ات خضاب زده

زِ زخم سینه و پهلو و صورتت پیداست            کسی که ضربه زده از روی حساب زده

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چه بد سلیـقه عزیزم تراشْ خوردی تو            به نعل کهنه چه کس بر رُخَت رکاب زده

به زیر هر لگـدی مـوج می‌زنـد بـدنت            شـبـیـه آنکـه کـسی پـا به روی آب زده

زبانحال حضرت قاسم با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

مشتاق میدان رفـتنم رخصت عموجان            سر می‌دهـم پای تو بی‌نـوبت عموجان

آئـیـنه‌دار غـیـرت‌اللهـم که جاری است            در رگ رگ من جای خون غیرت عموجان


من وارث شیـر جـمل هـستم مگـر نه؟            مثل پـدر دارم دل و جـرأت عمو جان

جـای کـلاه جـنــگــی‌ام عــمـامـه دارم            یک پا حسن هستم در این هیبت عموجان

الموت احلی من عـسل یعنی‌که شیرین            باشـد بـرایم مـرگ با عـزّت عـموجان

جـای زره لـطـفی بـکـن دیـگـر بـرایم            فکر کفن بـردار بی‌زحـمت عـمـوجان

پای تو را بوسـیدم و افـسوس از اینکه            دیگر ندارم بیش از این فرصت عموجان

با اکـبـرت فـرقـی نــدارم مـی‌گــذاری            در معرکه صورت بر این صورت عموجان

طـعـم غــلاف بـی‌هـوایـی را چـشـیـدم            دیـگـر نـدارد بـازویـم قـوت عـموجان

این فـرقۀ خـون‌ریـز سنگ‌انـداز کوفه            از کـشـتـن ما می‌بـرد لـذت عـمـوجان

خـوشبـخـت از آنم می‌شوم قـربانی تو

دلـشــوره دارم بـابـت پـیــشــانـی تــو

لشگر که بغضش شد فراهم حمله می‌کرد            شیطان پرستی هم مصمم حمله می‌کرد

گفـتـم انـابن المصـطـفی امـا ابـوجـهـل            سـوی رسـول الله خـاتـم حـمـله می‌کرد

الله اکـبــر نــقـش روی بـیــرقــم بــود            بی‌اعـتـنـا حتی به پـرچـم حمله می‌کرد

آئــیــنـۀ روی عــلـی بــودم کــه دیــدم            مـردی شـبـیـه ابن مـلجـم حمله می‌کرد

تا بـشـکـنـد مـثـل دلــم فــرق ســرم را            می‌آمد از نزدیک و محکم حمله می‌کرد

از کـینه‌تـوزان جـمل بود آنکه با غیظ            سـمت حـسن‌های مـجـسم حمله می‌کرد

با نـیّت مـهـمـان‌نـوازی کـوچـه وا شـد            کوفی به جای خـیر مقـدم حمله می‌کرد

تنهـا نه آن تـازه نـفـس‌هـایی که بـودند            تا پـیـرمـردی بـا قـد خـم حـمله می‌کرد

راه نـفـس را تـا بــبــنــدد در گــلــویـم            یک طایفه پـشت سر هـم حمله می‌کرد

با قصد قربت سمت من نیزه می‌انداخت            هر کس میان معـرکه کـم حمله می‌کرد

چشم کـبـود من دلـیل اشک زهـراست

فـرق شکسته هم یـقـیـناً ارث مولاست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹؛ پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص۲۱۴ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴)

با نوعـروسم در قـیـامت وعـده کـردم            دنیا ندارد بیش از این قـیمت عموجان

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

اذن جـهــادم را پــدر قــبــلا نـوشـتــه            امـیـد من باشد به دست خـط عمو جان

ردیف بند دوم این شعر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر از کلمات « سنگ می‌زد» به « حمله می‌کرد» تغییر داده شد؛ در رزم و شهادت حضرت قاسم سنگ باران، نیزه زدن و ... نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و در این میان عمربن سعید ناگهان شمشیری به فرق مبارکشان زد به زمین افتاده و به شهادت رسیدند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

لشگر که بغضش شد فراهم سنگ می‌زد            شیطان پرستی هم مصمم سنگ می‌زد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع زیر سم اسب رفتن بدن حضرت قاسم و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد،

چشم کـبـود من دلـیل اشک زهـراست            روی دهـانم جـای نعـل اسب پـیـداست

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

چـشم هایت حدیث مهـجـوری            مثل زهـرا تو سرِّ مـسـتوری

آیه در آیـه نـور عـلی نـوری            از پـلــیـدی هـر آیـنــه دوری


تو و یک کهکـشان فـداکاری

سیزده ساله میـر و سـرداری

چون پدر صورتت تماشایی‌ست            چهره‌ات آفـتاب زهـرایی‌ست

دل بـخـشـنـدۀ تو دریـایی‌ست            شهره‌ات تا هـمیشه آقایی‌ست

وقـت احـسـان شـبـیه بـارانی

چـون پـدر عـزت کـریـمـانی

بـین سـرها سـری به تـنهـایی            تو خودت لشکـری به تنهایی

حـیـدر دیـگـری به تـنـهـایـی            شمس روشنـگـری به تنهـایی

بـرنـدار از رخـت نـقـاب آقـا

می‌شود شـمس در عـذاب آقـا

می‌روی کاش که زمین نخوری            مثل کوچه تو هم کمین نخوری

سنگ بر صفحۀ جبین نخوری            زیر شمشیرها تو چین نخوری

مادرت بین خیمه خون جگر است

نـازکی تن تـو درد سـر است

کـوفه در تو مـدیـنه را می‌دید            هر که زد ضربه‌ای به تو خندید

تـن بی‌جـوشـنت ز هم پـاشـید            تـا عـمـو نـالـۀ تو را بـشـنـیـد

آمـد در بَــرت کــشــیــد امــا

چه سبک گشته پیکـرت حالا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده و یا حذف شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع و دیگر علما تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. در ثانی مگر بدن حضرت قاسم نعوذ باالله از لاستیک بوده که در اثر زیر سم اسب ماندن کش آمده و بزرگ شود!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سنگ بر صفحۀ جبین نخوری            زیر سم سـتور چین نخـوری

قـد کـشـیدی ز نعـل مرکب‌ها            چه سبک گشته پیکـرت حالا

کوچه وا شد برای کـشتـن تو            چند تا نیـزه رفـته در تن تو؟

رد تـیـغ است دور گـردن تـو            شده گـرد و غـبار جـوشن تو

شـده جـانـت اسـیـر مـرکب‌ها

تن تو مـانـده زیـر مـرکـب‌ها

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده و یا حذف شد؛ حضرت قاسم در حالی که با عده ای در حال جنگ بودند ناگهان بر اثر شمشیری که عمربن سعید به فرق مبارکشان زدند به زمین افتاده و به شهادت رسیدند و موضوع تیرباران کردن و نیزه زدن و ... صحت ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تـن بی‌جـوشـنت ز هم پـاشـید            بـدنت روی نـیـزه‌ها چـرخـید

نـاگـهـان رفـت تـیـغ هـا بـالا            بـرد یک نـیـزه‌ای تو را بـالا
رفـت از پـهـلـوی تـو تـا بـالا            پـیـکـرت رفـت بـی‌هـوا بـالا

خوب مهـمان شدی عزیز من

تـیـر بـاران شـدی عـزیز من

وا شـده بـنـد بـنـد پـیـکــر تـو            می‌چکد خون ز پای تا سر تو

شده تـکـثـیـر جـسم پـرپـر تو            چه شکافی‌ست روی حنجر تو

نـازنـیـنـم بـبـیـن مـرا کُـشـتی

پا نکـش بر زمـین مرا کشتی

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

پسر رفته به بابایش خبرها اینچنین باشد            کرم را ارث از او برده اثرها اینچنین باشد

به حق در آسمانی اینچنین نورانی و زیبا            توقع هم همین باشد قـمرها اینچنین باشد


به ظاهر سیزده ساله ولیکن خضر راه است او            به حیدر رفته در هیبت نظرها اینچنین باشد

به اصرار خودش آمد به سختی شد عمو راضی            که در آخر وداع، حال پدرها اینچنین باشد

برای او شهادت از عسل هم هست شیرین تر            برای عاشـق بی‌دل سفرها اینچـنین باشد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل عدم رعایت شأن انبیا و مغایرت با مضامین زیارت جامعه کبیره تغییر داده شد

به ظاهر سیزده سالش ولی خضر است شاگردش            به حیدر رفته در هیبت نظرها اینچنین باشد

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی حذف شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است.

در آورده به زانو ارزق و اولاد ارزق را            به نسل مرتضی کلأ جگرها اینچنین باشد

بیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به زیر سم مرکب‌ها قدش هم قد اکبر شد            در این راهی که او رفته خطرها اینچنین باشد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹؛ پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص۲۱۴ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴)

چه دامادی چه قدی به، به این طرز حنابندان            به پیـش آل پیغـمبر هـنرها اینچـنین باشد

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : امیرحسین آکار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

تـقـسـیـم شد قـاسـم مـیان دشـت انـگـار            دیگر از او ای دشمن دون دست بردار

ما خـاطـرات خـوبی از پـهـلـو نـداریم            مانـده‌ست خـون مـادر مـا روی دیـوار


از دور دید و زیر لب می‌گـفت زینب:            یـارب برای نـجـمـه قـاسـم را نگهـدار

از هم برای غـارتـش سبـقـت نـگـیرید            چیزی نماند از او در این آشفـته بازار

می‌خواست خنجر زنده زنده سر بِبُـرَّد            اما عـمو با سـرعـت از راه آمد اینـبار

اربـابـمان خـیـلی بـدهـکـار حـسـن شد            نجـمه ولی از نیـزه داری شد طـلبکار

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده یا حذف شد؛ در رزم و شهادت نیزه به پهلو نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و با شمشیری که به فرق مبارکشان زده شد به شهادت رسیدند. ضمناً بدن حضرت قاسم زیر سم اسب نرفت بلکه بدن قاتل حضرت زیر سم اب ها ماند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تـقـسـیـم شد قـاسـم مـیان دشـت انـگـار            از پهلویش ای نیـزه دیگر دست بردار

بر صورتش اینگونه خنجر را نچرخان            حـداقـل یـکـجـا بــرای بـوسـه بـگــذار

دعـواسـت بـیـن نـعـل‌هـا بـا پـیـکـر او            قـاسـم یـقـیـنـاً گـشـتـه هـم قـد عـلـمـدار

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل مثنوی

دست بر سینه همه مهمان قاسم می‌شویم            دیده گـریان، سائلِ احسان قاسم می‌شویم

سفـره‌دارِ امـشبِ ما شد کـریم ابن کـریم            ریزه‌خوارِ لطفِ بی‌پـایانِ قاسم می‌شویم


هر زمانی که دلِ ما می‌شود تنگِ حسن            با نگـاهی زائرِ چـشـمان قـاسم می‌شویم

سیـنه چاکانِ حـسن خـرجِ عـلـیِ اکـبرند            پس حسینی‌ها همه قـربانِ قاسم می‌شویم

روزِ فـتحِ مـکـه با سـربـندِ سـبزِ یاحسن            ما همه رزمـنـدۀ گـردانِ قـاسم می‌شـویم

چند تا ایوان طلا سازیم در صحنِ بقـیع            ما گـدایِ گـوشـۀ ایـوانِ قـاسـم می‌شـویم

سِرِّ بابُ القـاسـم کـربـبلا دانـید چـیست؟            روز محشر دست بر دامانِ قاسم می‌شویم

جملۀ «الموت اهلی من عسل» توحیدِ ماست            والـه ودلـدادۀ ایــمـانِ قــاسـم مـی‌شـویـم

ماهِ خـیمه بود، اما چهره‌اش تغـییر کرد            مثلِ نجمه بی‌سر و سامانِ قاسم می‌شویم

تاکه حرفِ دست و پا گم کرده آید درمیان            یـادِ ارباب و تنِ بی‌جـانِ قـاسم می‌شـویم

چاره سازِ عالـمی بیچاره شد بالا سرش            همچونان فضه که آمد در کـنارِ مادرش

دست وپا می‌زد ولی جان بینِ سینه مانده بود            عالمی را ریخت بر هم ناله‌هایِ آخرش

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زیرِ سُمِ اسب‌ها با هر نفـس قد می‌کشید            باز می‌شد ذره ذره اسـتخـوانِ پیـکـرش

نعل هایِ کهنه کم کم پیکرش را نرم کرد            پخش می‌شد هرنفس با هرتکان خاکسترش

مثلِ مویش دنده هایش هم گره خورده بهم            هیچ کاری بر نـمی‌آمد ز دست یـاورش